بریدههایی از کتاب روزها در کتاب فروشی موریساکی
نویسنده:ساتوشی یاگی ساوا
مترجم:مژگان رنجبر
ویراستار:سارا صحرانورد فرد
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۹ رأی
۳٫۸
(۲۹)
موضوع اصلاً این نیست که کجا باشم، بلکه اون چیزیه که درونمه. هر جا که میرفتم و با هرکسی که بودم، اهمیت نداشت. اگه میتونستم با خودم صادق باشم، پس به همونجا تعلق داشتم.
shion
چقدر دردناکه که بفهمی برای انجام هر کاری بهجز حسرت خوردن، خیلی دیر شده.
Ehsan
«به نظر من خیلی مهم نیست که آدم از کتابها زیاد بدونه. من خودم هم چیز زیادی نمیدونم، ولی فکر میکنم موضوعی که دربارهٔ یه کتاب اهمیت داره اینه که چطوری روی آدم تأثیر میذاره.»
Fatima
زندگی آدم مال خودشه. متعلق به هیچکس دیگهای نیست.
mohammad Abbaszadegan
زندگی آدم مال خودشه. متعلق به هیچکس دیگهای نیست. میخواستم بفهمم معنی زندگی به دلخواه خودم چیه.»
eameli
او مقدمهوار گفت: «یه چیزی هست که میخوام بهم قول بدی.» بعد اضافه کرد: «نترس از اینکه عاشق کسی بشی. وقتی عاشق میشی، دلم میخواد سرتاپا عاشق بشی. حتی اگه آخرش با دلشکستگی تموم بشه، لطفاً زندگیت رو تنها و بدون عشق نگذرون. بابت اتفاقی که برات افتاد خیلی نگران بودم که نکنه از عاشق شدن دست بکشی. عشق فوقالعادهست. نمیخوام این رو فراموش کنی. خاطرات آدمهایی که عاشقشونی هیچوقت از بین نمیرن و تا وقتی زندهای، قلبت رو گرم نگه میدارن. وقتی مثل من سنوسالت بره بالا، متوجه میشی.
Fatima
شاید زمان زیادی صرف بشه تا آدم بفهمه که حقیقتاً دنبال چیه. شاید کل زندگیش رو صرف کنه و آخرش فقط بخش کوچیکی از اون رو بفهمه.
امیر
موضوع اصلاً این نیست که کجا باشم، بلکه اون چیزیه که درونمه. هر جا که میرفتم و با هرکسی که بودم، اهمیت نداشت. اگه میتونستم با خودم صادق باشم، پس به همونجا تعلق داشتم.
shion
«جوونهای امروزی دیگه کتاب نمیخونن؛ فقط بازیهای کامپیوتری میکنن. ناامیدکنندهست. حتی وقتی کتاب میخونن، فقط مانگاست و از این داستانهای بهدردنخور و سطحیِ توی تلفنهای همراهشون. حتی پسر خودم که تقریباً سی سالشه، هنوز هم تماموقت بازیهای ویدیویی میکنه. آخه این درسته؟ تو اینجوری فکر میکنی؟ البته که نه. اونها فقط ظاهر مسائل رو میبینن. اگه نمیخوای سطحی باشی، باید تلاش کنی و کتابهای فوقالعادهٔ اینجا رو بخونی.»
مرضیه
داییام یکمرتبه ساکهایم را از دستم گرفت و به داخل کتابفروشی راهنماییام کرد. همین که پایم را به آنجا گذاشتم، بوی نا به مشامم حملهور شد. اتفاقی واژهٔ نا را با صدای بلند به زبان آوردم.
داییام خندید و حرفم را تصحیح کرد: «یه لطفی بکن و سعی کن این بو رو رطوبت بعد از یه بارون صبحگاهی تصور کنی.»
مرضیه
حجم
۱۵۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۲۷,۳۰۰۳۰%
تومان