دانلود رایگان کتاب پروفسور فر حمیدرضا رضوانی اول
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پروفسور فر اثر حمیدرضا رضوانی اول

کتاب پروفسور فر

انتشارات:نشر آرسس
امتیاز:
۴.۰از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پروفسور فر

کتاب پروفسور فر نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول در انتشارات ارسس به چاپ رسیده است. پروفسور فر به زمان آینده می‌رود، هرچند که در آن زمان علم بسیار پیشرفت کرده است اما همه چیز آن قدرها هم خوب پیش نمی‌رود. پیامی که پروفسور فر برایمان می‌فرستد این اوضاع را بهتر توصیف می‌کند: «از پروفسور فر به تمام کسانی که پیام من را می‌شنوند: ما در دام ربات‌ها گیر افتاده‌ایم. اگر کسی فرکانس من را دریافت می‌کند پاسخ دهد. ما به کمک نیاز داریم، دوستان من دیگر در کنارم نیستند و اگر انسانی وجود دارد که بتواند ارتباط ما را با ربات‌های ساپورت برقرار کند لطف بزرگی کرده.»

درباره کتاب پروفسور فر

این یک کتاب علمی تخیلی درباره ی آینده ی انسان است. زمانی که ربات ها بر جهان سلطه می کنند و پروفسور فر در لابه‌لای کتابهای کتابخانه ای عظیم که به یک جزیره ی شیشه ای می ماند به دنبال عوض کردن سرنوشت انسان می گردد. آیا موفق می شود؟ او دوستانی دارد که به کمکش می آیند اما نیروی آنها به اندازه ی کافی برای مبارزه قوی نیست! در این کتاب یک ماجراجویی هیجان انگیز را به همراه خیالپردازی خواهید خواند و پس از آن عاشقش خواهید شد. در قسمت هایی از کتاب می خوانید: بدون آنکه روی تختش تکانی بخورد نفسش را در سینه حبس کرد و منتظر پاسخ ماند. دقایقی گذشت و خبری نشد! بسیار خسته بود اما خوابش نمی‌برد. چند روز کار روی کد مخفی و تلاش برای فرستادن فرکانس مغزی حسابی خسته‌اش کرده بود. سرانجام پلک‌های پروفسور روی هم رفت و اندکی گرم شد.

- من آماده عملیات هستم!

چشمان پروفسور در کسری از ثانیه گرد شد و از حدقه درآمد. پاسخ فرکانسش را دریافت کرده بود. رباتی که چند روز تلاش کرده بود تا با او ارتباط برقرار کند جوابش را داده بود.

- من باید چه کاری انجام بدم؟!

- شما پروفسور باید به بهانه‌ای از در کتابخانه خارج بشید، به محض خروج من ادامه کار رو انجام میدم!

فرکانس، قطع، و دیگر صدایی در مغز پروفسور طنین‌انداز نشد. پروفسور که بسیار خسته به نظر می‌رسید حالا به آرامش رسیده و چشمانش را روی هم گذاشت و خیلی زود به خوابی عمیق فرو رفت...

کتاب پروفسور فر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به داستان‌های علمی تخیلی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پروفسور فر

پروفسور سفارش یک صبحانه‌ی مقوی را داد. احساس می‌کرد اتفاقی که چند سال منتظرش بوده به زودی در حال وقوع است. با اینکه بسیار خوشحال و بی‌صبر به نظر می‌رسید اما باز هم تلاش می‌کرد خودش را کنترل کند تا پیش از زمان عملیات مشکلی پیش نیاید.

صبحانه‌اش را که خورد از جایش بلند شد و دستهایش را باز کرد و چند بار به سینه‌اش کوبید و سپس نعره‌ای بلند کشید، آنقدر بلند که انگار تمام فریادهای فروخورده‌اش را یکجا از سینه‌اش خارج کرد. عضلاتش سفت شده و خون در صورتش به جریان افتاده بود. باورش نمی‌شد به این زودی حرکات پاتو از او هم سر زده باشد.

ربات‌ها به زودی احاطه‌اش کردند و او را به سمت دریچه هدایت کردند تا به سرزمین فراموشی منتقل کنند. پروفسور دایم فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست. مانند بچه‌ای شده بود که مادرش را گم کرده و در میان پنجه‌های دزدان دست و پا میزند.

هر چه بود او هم یک انسان بود و بعد از این همه تلاش نتوانسته بود اندکی دیگر خود را کنترل کند. مقداری آرام شد. نگاهی به کتابخانه انداخت، شاید برای آخرین بار بود که آنجا را می‌دید. شاید برای همیشه به سرزمین فراموشی برده می‌شد و ربات‌های ساپورت هم با فراموشی کد، برای همیشه به حالت ساکن در می‌آمدند و سرنوشت بشر به همین صورت یخ میزد!...

دریچه گشوده شد و پروفسور به سمت ماشین پرنده‌ی بزرگی هدایت شد. اما درست در لحظه‌ای که میرفت تا از دیده‌ها پنهان شود، یک ربات ساپورت با سرعتی شگفت به رباتی که پروفسور را گرفته بود کوبید و او را از چنگالش بیرون آورد و در همان حال به سختی با ماشین پرنده برخورد کرد و قطعه‌ای از انتهای بدنه‌اش کنده شد

نظرات کاربران

سایه‌بی‌سایگی:).میر
۱۴۰۰/۱۲/۰۴

جالب بود . داستانی باحال و پر از انرژی بود برای من . از محدود کتاب های این ژانری بود که از خوندنش پشیمون نشدم ! این سبک رو معمولا نمی‌پسندیدم ‌ ولی این جالب بود برام ... . در کل

- بیشتر
الهام حمیدی
۱۴۰۲/۰۴/۱۹

موضوع داستان جالبه و همینطور داستان پردازی خوبی داره البته بهتر هم می‌شد باشه ، اصلاً پر کاراکتر نیست وروان وساده نوشته شده . ماجرا حدود 200 سال آینده اتفاق میافته و در کل در رابطه با ربات ها و

- بیشتر
zeinab_ghanbaryian
۱۴۰۲/۰۵/۲۷

خوب! باحال فلسفی و ترسناک. البته ژانر وحشت نیستا. ترسناکه از این نظر که ممکنه یه همچین چالشی رو برای خودمون به وجود بیاریم چه چالشی؟ ... خوب بذارید یکم قضیه هیجانی بشه. خودتون بخونیدش.

RasoulFaCh
۱۴۰۱/۱۱/۲۶

ایده داستان کتاب رو قبلا جایی ندیده بودم و جالب بود. خط داستانی سریع اما روونی داره و باگ داستانی نداره. اگه ژانر تخیلی و آینده محور رو میپسندین میتونه گزینه خوبی باشه. در کل نسبت به یه کتابی که احتمالا توی دو

- بیشتر
✌︎𝓗𝓽✌︎
۱۴۰۰/۱۲/۱۴

کتاب پرو فسور فر خیلی کتاب جذابی بود از رمان های علمی تخیلی بود که به شدت جذاب و خوندنیه داستان ابر قهرمانی داره و متنش هم خیلی روان از نظر من این کتاب خیلی جالب بود وبهترین کتاب علمی تخیلی

- بیشتر
جیسون
۱۴۰۰/۱۱/۲۰

خوبه

Mohammad Bagheri
۱۴۰۰/۱۰/۱۸

موضوع خوبی بود ولی خود داستان جذابیت و هیجان خاصی نداشت و بیشتر مناسب رده سنی کودک و نوجوان بود.

MANSOUR 1239
۱۴۰۳/۰۲/۲۲

باید گفت که آقای حمیدرضا رضوانی اول، قلم خوبی دارند در نسبتا ژانر های مختلف و میتونن بیشتر در این زمینه فعالیت و کتاب های زیادی در رده نوجوانان ارائه کنند😁. با توجه به همین ۳ مورد کتابی که خوندم باید

- بیشتر
کاربر 6099775
۱۴۰۲/۱۰/۱۱

داستان پتانسیل خوبی برای تبدیل شدن به یه سری رمان چند جلدی داشت ولی نویسنده با کوتاه کردنش خلاقیتشو به بند کشیده و از جذابیت ماجرا کم کرده (عکس جلدم هیچ ربطی به داستان نداره)

mahsawm77
۱۴۰۱/۱۰/۱۶

قشنگ بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۸)
از پروفسور فر به تمام کسانی که پیام من را می‌شنوند: ما در دام ربات‌ها گیر افتاده‌ایم. اگر کسی فرکانس من را دریافت می‌کند پاسخ دهد. ما به کمک نیاز داریم، دوستان من دیگر در کنارم نیستند و اگر انسانی وجود دارد که بتواند ارتباط ما را با ربات‌های ساپورت برقرار کند لطف بزرگی کرده. تمام پروفسور فر
✌︎𝓗𝓽✌︎
از کجا معلوم اگر دوباره انسان‌ها بر جهان مسلط می‌شدند دوباره جنگ و تجاوز و قتل و دزدی و خیانت و دروغ، جهان را پر نکند؟ حس برتری جویی، حسادت، غرور، نادانی، قدرت طلبی و خیلی خصلت‌های بد از صفات انسان‌ها بود و زمانی که پروفسور و همکارانش پروژه ربات‌های فرمانروا را شروع کردند هیچ کدام از این خصلت‌ها را در وجود آنها قرار ندادند، اما به مرور میزان هوش این ربات‌ها به حدی توسعه پیدا کرد که دیگر از کنترلشان خارج شد و انسان دیگر نتوانست بر آنها سلطه یابد...
MANSOUR 1239
بیراه هم نگفته بود، چرا که در سال ۲۲۲۰ یعنی دویست سال پس از زمانی که ویروسی به نام کورونا تمام ساکنان زمین را در برگرفته و تا مرز نابودی برده بود، تمام یخچال‌های قطب، آب شده و کل سطح کرهٔ زمین را آب گرفته بود و تمام سازه‌هایی که اکنون در زمین دیده می‌شد بر سطح آب ساخته شده بودند و در حقیقت زمین از فضا یک کرهٔ کاملا آبی رنگ به نظر می‌رسید که ساختمان‌ها و جزیره‌های مصنوعی که توسط ربات‌ها ساخته شده بودند همچون لکه‌هایی رنگارنگ در تمام سطح کرهٔ زمین دیده می‌شد. نه از رنگ سفید قطب‌ها خبری بود و نه از پهنه‌های قهوه‌ای رنگ خشکی، تا جایی که چشم کار می‌کرد رنگ آبی دریا بود که بر تمام زمین مسلط گشته بود.
MANSOUR 1239
خیلی از انسان‌ها از این وضع راضی به نظر می‌رسیدند. کسی مجبور نبود کار کند، فکر کند، تصمیم بگیرد، هدف داشته باشد، رشد کند، پیشرفت کند! اما پاتو یکی از آن معدود افرادی بود که افسرده به نظر می‌رسید، حس یک حیوان خانگی را داشت که در اسارت به سر می‌برد، کارهایش دست خودش نیست، غذایش را جلویش می‌گذارند، برای تفریح به بیرون می‌برند، نظافتش می‌کنند و اگر جایی بخواهد برود به همراه چند ربات می‌رود. او هم همچون پروفسور فر جزء معدود انسان‌هایی بود که احساس می‌کرد آزادی‌اش را از دست داده و گرچه هر چه نیاز دارد در دسترسش است اما اراده‌ای روی زندگی‌اش ندارد.
MANSOUR 1239
او هم همچون پروفسور فر جزء معدود انسان‌هایی بود که احساس می‌کرد آزادی‌اش را از دست داده و گرچه هر چه نیاز دارد در دسترسش است اما اراده‌ای روی زندگی‌اش ندارد.
کاربر G.A.S
آن شب اتفاق عجیبی افتاد و خواب عجیبی دید، نمی‌دانست این واقعا یک خواب بوده و یا پیامی که تلاش شده از یک منبع نامعلوم برای مغزش ارسال شود.
کاربر G.A.S
دسته‌ای کتاب برداشت و وانمود کرد که در حال چیدن آنها در نزدیک‌ترین قفسه به پروفسور است و صدایش را کمی بالاتر برد تا حرفش را برساند اما فایده‌ای نداشت. پروفسور حتی نیم‌نگاهی هم به او نمی‌کرد، شاید هم صدای پاتو را می‌شنید اما دوست نداشت بشنود!
کاربر G.A.S
ماشین پرنده جلوی یک ساختمان بلند رسید و از دریچه‌ای وارد شد. پاتو می‌دانست چه چیزی در انتظارش است، چند روز خوشگذرانی و هیجان! تا آن چیزی را که قصد داشته برای پروفسور بازگو کند را فراموش کند. لحظاتی بعد دچار بی‌وزنی شد و در میان سایر افرادی که روی هوا معلق مانده و با خنده در حال دست و پا زدن بودند رها شد. چند بار تنفس هوای آغشته به گاز خنده کافی بود تا صدای قهقهه پاتو هم به هوا بلند شود
الهام حمیدی

حجم

۲۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۲۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
رایگان