کتاب پنیر پرنده

پنیر پرنده جلد دوم از مجموعه خانوادهٔ باحال نوشته ژان فیلیپ ارو وینی‌یو است.

در هرکدام از کتاب‌های مجموعه خانواده باحال، که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است، ماجراهای جالب و هیجان‌انگیزی برای اعضای خانواده پیش می‌‌آید؛ از خاطرات دوران کودکی گرفته تا اتفاقات و ماجراهای روزانه یک خانواده باحال.

خواندن مجموعه یک خانواده باحال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این مجموعه جالب و بامزه داستان‌هایی دنباله‌دار برای کودکان و نوجوانان دارد.

جملاتی از کتاب پنیر پرنده (خانواده باحال جلد ۲)

پدر همان‌طور که به اتاق‌های ما هجوم می‌آورد گفت: «روز مهم از راه رسید. همه به صف.»

معمولاً باید چند بار من و ژان ـ آ را صدا می‌کرد تا بیدار شویم. اما این‌بار قبل از آنکه اضافه کند: "عجب بوی بدی می‌یاد" ما دویدیم توی حمام.

پدر گفت: «من روی شما حساب می‌کنم، پسرها. ما روز سختی رو در پیش داریم، پس نظم و انضباط یادتون نره!»

چیزی که خیلی خوب است این است که روز اسباب‌کشی هیچ‌کس نمی‌فهمد ما مسواک نزده‌ایم. مادر به ژان ـ ف رسیدگی می‌کرد، پدر وسطی‌ها را بیدار می‌کرد. پس ما درِ حمام را قفل کردیم و آب را تا آخر باز کردیم و روی لبهٔ وان نشستیم و شروع کردیم به خواندن کتاب‌هایی که پدر برای‌مان خریده بود.

پدر از پشت در بلند گفت: «کارِتون تقریباً تموم شده؟»

ژان ـ آ از خودش صدا در آورد: «قل پ ق ل پ!» انگار که دارد خودش را می‌شوید.

آن‌وقت صبرکرد تا پدر دور شود، در را کمی باز کرد و آب را روی وسطی‌ها که منتظر پشت در حمام ایستاده بودند پاشید.

ژان ـ س فریاد زد: «بابا، بزرگ‌ترها به‌جای حموم کردن، توی حموم کتاب دارن می‌خونن.»

ژان ـ آ در دفاع فریاد زد: «ژان ـ س به جای مسواک از برس کفش استفاده می‌کنه!»

همان‌وقت که پدر به سمت ژان ـ آ و ژان ـ س هجوم آورد زنگ در به صدا در آمد. کارگرهای اسباب‌کشی بودند.

رئیس کارگرها گفت: «اسباب‌کشی برای تولون همین‌جاست؟»

پدر پرسید: «بله، چطور مگه؟»

او ما را که با پیژامه‌های راه‌راه و موهای خیس و ژولیده صف کشیده بودیم، با تعجب نگاه کرد و گفت: «هیچی! فکر کردم وسط جنگ دریایی فرود اومدم.»