با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
۴٫۱
(۳۵۵)
خواندن نظراتمعرفی کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
سلست اینگ، نویسنده امریکایی است.
«تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم» نخستین رمان سلست اینگ است که در ۲۰۱۴ به عنوان کتاب سال آمازون برگزیده شد و همچنین در رأس فهرست صد کتاب برتر گودریدز قرار گرفت.
در سوم می ۱۹۷۷، لیدیا لی، فرزند خانواده لی، گم میشود. بعد از چند روز جسدش را در حالی که در دریاچه شهرغرق شده مییابند. والدین لیدیا، جیمز و مارلین، از مرگ دخترشان وحشتزده شدهاند.
حین تحقیقاتی که پلیس انجام میدهد، هر دوی والدین حقایقی را در مورد فرزندشان میفهمند. از جمله اینکه بر خلاف چیزی که فکر میکردند، دخترشان در مدرسه فرد محبوبی نبوده، و در واقع بیشتر شخصیتی گوشهگیر و منزوی داشته، ضمن اینکه در درسها هم چندان موفق نبوده است.
مرگ فرزند، جیمز و مارلین را برآن میدارد که بار دیگر زندگیشان را مرور کنند.
جیمز که فرزند مهاجران چینی بود، تمام زندگیاش را وقف این آرزو کرد که روزی استاد دانشگاه شود، تا اینکه در ۱۹۵۷ مارلین را سر یکی از کلاسهای تاریخ فرهنگ امریکا در دانشگاه هاروارد میبیند.
مارلین هم از مادر خانهدارش بیزار بود و آرزو داشت پزشک شود. او بعد از آشنایی با جیمز، وقتی میفهمد خیلیها با او رفتار نژادپرستانه دارند، بلافاصله احساس نزدیکیای با جیمز میکند و رابطه آنها آغاز میشود.
مارلین بعد از بارداری، ازدواج و به دنیا آوردن پسرش همچنان میخواهد به تحصیل ادامه دهد و پزشک شود، اما بعد از دومین بارداری و به دنیا آمدن لیدیا مجبور میشود به مدت هشت سال خانهداری کند.
او بعد از مرگ مادر به خانه پدری میرود و میفهمد که او هم چون مادرش به چیزی جز یک زن خانهدار تبدیل نشده است. برای همین به خانه برمیگردد و خانوادهاش را ترک میکند تا به تحصیلش ادامه دهد.
جیمز اما فکر میکند دلیل این کار مارلین آسیایی بودن او و بچههاست. مارلین چند هفته بعد از ترک خانوادهاش متوجه میشود که برای بار سوم باردار است و... .
رمز و رازی که خواننده رمان دنبال میکند این نیست که آیا دختر گمشده زنده است یا کجا رفته و چطور گم شده است – درواقع ما در صفحه ابتدایی کتاب میفهمیم که او مرده است.
وقتی پلیس از والدین و از خواهر و برادر دختر گمشده یک سری سوال میپرسد، (اینکه آیا او در مدرسه دختر محبوبی بود؟ آیا او افسرده بود؟ آیا تا به حال در مورد آسیب زدن به خود صحبت کرده بود؟) و اعضای خانواده متوجه میشوند که نمیتوانند به این سوالها جواب صادقانه بدهند، تازه معما آغاز میشود.
جایی که عاشق بودیم
جنیفر نیون
دختری با کت آبیمونیکا هسی
ماه عسل در پاریسجوجو مویز
دختر گمشدهآرش خیروی
ما دروغگو بودیمایمیلی لاکهارت
دختری در قطارپائولا هاوکینز
و کسی نماند جز ماساناز کریمی
خورشید هم یک ستاره استپگاه ملکیان
بریت ماری اینجا بودسمانه پرهیزکاری
رها در بادجوجو مویز
زمین بر پشت لاکپشت هاجان گرین
سرپناه بارانیجوجو مویز
ستون دنیایم باشفرانک معنوی
جایی که ماه نیست (شوک سقوط)نیتان فایلر
همهی خوبیهایتکالین هوور
پیش از آنکه بمیرملورن اولیور
خلیج نقره ایجوجو مویز
رهایت میکنمکلر مکینتاش
درون آبعلی قانع
دروغ های کوچک بزرگلیان موریاتی
گربه ای که کتاب ها را نجات داد
سوسوکه ناتسوکاوا
در کتابخانه پیدایش خواهی کردمیچیکو آئویاما
او و گربه اشماکوتو شینکای
سامی کیز و راز راهبه هاوندلین وان درانن
روزها در کتاب فروشی موریساکیساتوشی یاگی ساوا
سامی کیز و نفرین مری سبیلووندلین وان درانن
یکسال تا رواقی گریماسیمو پیلیوچی
سامی کیز و الف فراریوندلین وان درانن
باغ تابوت سازاستوارت مک براید
سامی کیز و هنر دغل بازیوندلین وان درانن
بریدههایی از کتاب
مشاهده همه (۲۷۱)حجم
۲۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۲۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
موضوع داستان در مورد دختری است به اسم "لیدیا"که یک هفته بعد از تولد شانزده سالگیش میمیرد. لیدیا با مرگ خودش حقایق زیادی رو برای خانواده اش روشن میکند. این دختر در خانواده ای به ظاهر آرام همراه یک برادر
من پدر دو فرزند هستم این کتاب چند نکته به من آموخت فرزندان ما حق دارند آینده خودشون رو بر اساس علاقه هاشون رقم بزنن و من و مادرشون فقط باید کنارشون باشیم و حامی اونا و البته مراقب مسیرهای غلط احتمالی
بقول جبران خلیل جبران: "فرزندان شما، فرزندان شما نیستند. آن ها پسران و دختران اشتیاق زندگی اند. آن ها از طریق شما آمده اند و نه از شما. و اگر چه آن ها با شما هستند، متعلق به شما نیستند. شما می توانید عشق خود
اپرای صابون؟؟؟؟؟ واقعا مترجم نمیدونسته soap opera یعنی چی؟!؟! کتاب خوبیه ولی کم دانی مترجمها حیرت انگیزه، من توی خیلی از ترجمهها ایراداتی دیدم که ناشی از مطالعه کمه مترجمهاست.
«تسک»؟؟😐 اصلا یه لحظه مغزم هنگید که تسک چیه بعد فهمیدم منظورش tsk ه همون نچ نچ خودمون 😂ترجمه عالی اصلا 😂😂 اپدیت: کتاب رو تموم کردم و جز اون سوتی کوچیک هیچ مشکل دیگه از نظر ترجمه نداشت داستان خیلی
واقعا والدین این توانایی رو دارن که زندگی فرزندانشون رو بسازن یا نابودش کنن!کاش همه ی زوج ها قبل بچه دار شدن آموزش ببینن،قرار نیست فرزندان ما مسئول برآوردن آرزوهای از دست رفته ی ما باشن...کاش همه ی والدین این
در میان هیاهوی احساساتم چه احساسی نسبت به این کتاب دارم؟ نمیدانم... چطور باید تأثیر عمیقی که روحم از این کتاب پذیرفته و ردی که مثل جای یک زخم کهنه روی قلبم به جا گذاشته را برایتان توصیف کنم؟ نمیدانم... تا چه
داستان برای بار چندم سؤال "آیا مهاجرت صحیح است؟" رو در ذهنم ایجاد کرد. اینکه هر چقدر هم به رنگ جامعه دوم در بیای, باز هم یه خارجی محسوب میشی ... داستان قشنگ و نثر گیرایی داشت. ارزش خوندن رو داره
داستان کتاب در دهه های هفتاد وهشتاد میلادی در آمریکا میگذره درباره ی خانواده ای چینی _آمریکایی هست پدر خانواده که از کودکی به آمریکا مهاجرت کرده فرد منزوی است و درآمریکا به خاطر ملیتش مورد تمسخر قرار میگیرد مادر
🐉_ نگاهی به داستان: لیدیای شانزده ساله گم، و در نهایت کف دریاچه پیدا میشه. علتش رو خودکشی ثبت میکنن. اما برای پدر و مادرش این غیرممکنه، لیدیای نابغه، درسخون، کوشا.... عزیز دل و دردانهی مادرش، لیدیای اجتماعی و خندان پدرش... چطور