کتاب باز هم تو

کتاب باز هم تو نوشتهٔ صدف مرزبان در انتشارات متخصصان چاپ شده است. این کتاب داستان الههٔ عشق است که برای مأموریتی تصمیم می‌گیرد لونا را همراهی کند. درواقع الههٔ عشق هیچ وقت از لونا جدا نبود؛ اما از زمانی که لونا از ته دلش او را صدا کرد، توانست با چشمش هم الهه را ببیند.

درباره کتاب باز هم تو

نویسنده در مقدمهٔ کتابش می‌گوید:

عشق کلمه ایست پر از معنا و گاهی بالاتر از درک ما؛ عشق را می‌توان هر لحظه دید در هر چیز کوچک و بزرگ؛ اما باید ان را درک کرد که گاها از درک ما خارج است؛ ولی می‌توانی آن را کمی حس کنی؛ عشق می‌تواند شکل‌های مختلفی به خود بگیرد و در هر بخش از زندگی خود را نشان دهد؛ دلیل نوشتنم برای این کتاب این بود تا این را یاد اور باشم که عشق هر زمان می‌تواند باشد و با شکل دیگری بیاید و ماندن در گذشته و عدم تغییر فقط سبب محروم ماندن از چیزی که قلبا می‌خواهیم و می‌خواستیم و به دنبالش بودیم، می‌شود. زیباست که هربار جور دیگری به زندگی نگاه کرد. من در این کتاب؛ یک نوع عشق را که کمتر به آن توجه شده بود؛ نوشتم ...

و کتابم را به تمام عشق‌های جهان تقدیم می‌کنم...

کتاب باز هم تو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب باز هم تو

خب حالا بهم بگو برای چی اینجایی؟

+ یکی از مأموریتام رسوندن تو به عشق واقعیته.

این همه آدم چرا تو الان برای من مأمور شدی فقط؟

+یه سری چیزا هست که خودت بعداً می فهمی یه چیزایی رو هم حتی

منم نمیدونم...

خب اگه هیچ وقت من عشق واقعیمو پیدا نکنم چی میشه؟

یا اگر نتونی بهم کمک کنی؟

+ تو آخرین مأموریت منی، باید به توهم کمک کنم تا بتونم به چیزی

که می خوام برسم.

چی؟

+ یه چیزی که به خاطر رسیدن بهش چندین و چندساله این مأموریت ها

رو دارم انجام میدم...

فعلاً بیشتر از این نپرس

خب حالا بگو به کسی علاقه ای داری یا کسی هست که ازش خوشت

بیاد؟

-نه

+یعنی هیچکس؟

-اهوم

+معلومه این اخری حسابی سخته...

***

نمی خوای بری؟

+کجا؟

-خونت... یا هرجایی که ازش اومدی...

+ تا آخر مأموریت باید پیشت بمونم...

-چی؟!

ولی اینطوری که نمیشههه

+همینیه که هست!

من همین بیرون میمونم ولی حواسم بهت هست

پس کجا می خوابی؟

+ حواست کجاست! الهه عشق که نمی خوابه!