نظرات کاربران درباره کتاب یک شب فاصله

این کتاب خیلی بینظیر بود .بسیار جذاب بود به طوریکه ۸ ساعت مداوم خوندنش به درازا انجامید و من غرقش شده بودم.خیلی نویسنده حس و حال شخصیت رو خوب منتقل می‌کرد.خلاصه کتاب نفس گیری بود

عالییییییییی🤭🌼 داستانی خیره‌کننده، قدرتمند و پر از تعلیق از زمان ساخت دیوار برلین و تقسیم آلمان به نیمه‌ی غربی و شرقی است. این کتاب زندگی و ماجرای گرتای 12 ساله‌ی شجاع و باهوش را که تلاش می‌کند از زندگی دشوارش به جایی بهتر فرار کند، تعریف می‌کند. اما آنچه در پس این داستان عمیق وجود دارد، مفاهیم ارزشمندی چون شجاعت، شهامت، آزادی،‌ مبارزه با بی‌عدالتی و وفاداری است. این داستان علاوه بر اینکه اطلاعات تاریخی به نوجوانان ارائه می‌دهد،‌ این سؤال را در ذهنشان ایجاد می‌کند که ماهیت اصلی درستی و نادرستی، حق و ناحق،‌ عدالت و بی‌عدالتی چیست. این کتاب جوایز متعددی را از آن خود کرده است.

چقدر دوستش داشتم و چقدر حس خوبی از کتاب گرفتم تلاش برای آزادی سکوت نکردن در برابر ظلم پایبند بودن به آرمانها روند داستان خیلی جذاب بود و اینکه به شکل اول شخص نوشته شده بود ارتباط با داستان رو راحت تر میکرد کلا کم کتابی پیدا میشه که از همون فصل اول انقدر جاذبه داشته باشه که نتونین دستتون نگیرید ولی خب این کتاب اینطوری بود:) ترجمه هم خوب بود اطلاعاتی که نوشته شده بود هم خوب بودن:)

نفس گیر بود . بینهایت هیجان انگیز ، و نقطه پایان ، دقیقا جایی باید ، قرار داشت . تفاوت بین دو بلوک شرق(کمونیست) و غرب(سرمایه داری) رو به خوبی به تصویر کشیده بود . توضیحات درباره حکومت ها به حدی نبودند که آزار دهنده به نظر برسند و درعین حال کامل هم بودند. حس امید ، ترس ، نگرانی ، و وحشت در سراسر داستان موج می زد. شخصیت ها کاملا مکمل هم طراحی شده بودند و احساس تک به تکشون قابل لمس بود. از بهترین ها بود . و صد در صد ارزش خوندن داره ، شک نکنید !

خیلی عالی بود... از شخصیت قوی و نترس گرتا خوشم اومد. چقدر خوندن رمان خوبه... ما رو غرق داستان میکنه و تا عمقش میریم و جای اون شخصیت زندگی می کنیم، یه بلیط می خریم و سفر می کنیم.

فوق العاده بود تا حالا با تموم شدن هیچ کتابی به این اندازه دلم نگرفته بود کاش می شد فراموشش کنم و دوباره بخونمش:') پیشنهاد می کنم بخونین :)💙

بعد از تمام شدن جنگ جهانی دوم کشورهای برندهٔ جنگ آلمان را بین خودشان تقسیم کردند. برلین شهر مهمی بود و قسمت شرقی‌اش به شوروی رسید. شهر برلین بعد از جنگ ویران شده و شرایط اقتصادی خوبی ندارد و با شروع جنگ سرد و اوضاع بدتر می‌شود. گرتا دختر هشت‌ساله‌ای است که همراه خانواده‌اش در قسمت شرقی برلین زندگی می‌کند. پدرش به خاطر شرایط بد سیاسی و اقتصادی می‌خواهد خانواده را به آلمان غربی ببرد. اما مادر خانواده موافق نیست. بعد از بحث‌‌های زیاد پدر تصمیم می‌گیرد همراه دومینیک پسر کوچک خانواده به آلمان غربی برود تا شرایط را بررسی کند و در صورتی که اوضاع خوب بود، برگردد و بقیهٔ خانواده را ببرد. صبحِ روزِ بعد گرتا با صدای آژیر خطر از خواب بیدار می‌شود و می‌فهمد که سربازهای آلمان شرقی در حال کشیدن سیم‌خاردار و دیوار بین مرز برلین شرقی و غربی هستند. دیواری که بعدها به «نوار مرگ» معروف شد. کتاب روان و خوش‌خوانی است و تلاش‌های گرتا برای عبور از دیوار و ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد جذابیت داستانی کتاب را زیاد می‌کند. در لایهٔ زیری داستان ما با شرایط زندگی‌ مردم در برلین شرقی در دوران جنگ سرد آشنا می‌شویم.

سلااااممممممممممم ✌🏻❤️❤️☕☕🍫🍫🍫 اول اینکه این کتاب ارزش خوندنو داره خیلی کتاب زیبا و پر مفهومی هست ولی کتاب قرنطینه از همین نویسنده یه چیز دیگست ... به نظرم داستان این کتاب بی تفوت با زندگی امروز ما نیست واین کتاب صفحه به صفحش حس زندگی و تلاش و امید به زندگی میداد و اون ضرب المثل هایی که بالای هر فصل میزاشت ایده ی خیلی جذابی بود اگر بخوام از هر تیکه ی این کتاب یادداشت بزارم میزارم 💞💞😍😍 . اگر عاشق ژانر هیجانید خب اونقدر هیجان توش نداره اما بعد از فصل ۳۰ باز خیلی هیجانی تر میشه و جذاب تر 💫☕☕ . ولی خب گرتا درس زندگی رو داد 😪 شاد بودن در بدترین شرایط تلاش کردن برای اوضاع بهتر و سکوت نکردن در برابر ظلم تلاش برای آزاد بودن با توجه به بی عدالتی ..... خیلی کتاب قشنگیه پیشناهد میکنم اگر وقت بزارید ضرر نمیکنیدددد🍭🍭🍫🍫🍫

این کتاب خانم ای‌نیلسن مثل باقی کتاب‌هاش جذاب بود. نویسنده خیلی قشنگ حال اون دوران و با جزئیات داستان رو پیش برده بود و این کتاب رو جذاب می‌کرد. همچنین سرفصل‌های این کتاب دارای جملات مفیدی بود، لذت بردم.

این کتاب در مورد دختر نوجوانی هست که با مادرش توسط دیوار هایی از پدر و برادرش جدا می‌شه ، و سعی به فرار از اون محوطه می‌کنن... داستان جالبی داره، روون و قابل فهم من این کتاب رو به صورت چاپی از کتاب‌فروشی گرفتم، خیلی عالی ، زیبا و با مفهوم هست 👌 اگر روحیه‌ی اهل آزادی‌طلبی و تحمل نکردن زورگویی دارید این کتاب رو پیشنهاد می‌کنم بهتون 🌹

به نظر من خانم نیلسن هیچ وقت چیز بدی نمی‌نویسه. فوق العاده بود 👌

شخصیت اصلی داستان یعنی گرتا دختری است با خصوصیاتی نظیر: شجاعت و نترس بودن، اراده قوی، باهوش و خانواده دوست. داستان خیلی ناگهانی شروع میشه، جایی که پدر گرتا با یکی از پسر هاش برای بررسی شرایط به غرب میرن.گرتا در اون زمان فقط ۸ سال داره.به فاصله یک شب از رفتن پدر و برادر گرتا یک حصار با سیم خاردار بین برلین شرقی و غربی کشیده می شود و همین باعث جدایی طولانی بین اون ها میشود و داستان از اینجا شکل میگیرد کتاب جذاب و خیلی خوبی بود و با توجه به قلم خوب نویسنده به علاوه گروه سنی نوجوان برای گروه سنی جوانان هم میتونه قشنگ باشه

کتاب «یک شب فاصله» رمانی نوشته ی «جنیفر ای نیلسن» است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد. دختری هشت ساله به نام «گرتا» صبحی از خواب بیدار می شود و درمی یابد که یک حفاظ، میان خانواده اش فاصله انداخته است: پدرش و یکی از برادرانش در سفری در «برلین غربی» هستند در حالی که سایر اعضای خانواده در قسمت شرقی این شهر گیر افتاده اند. اکنون، چهار سال پس از آن روز، «دیوار برلین» به واقعیتی تلخ تبدیل شده است. اما پیغامی پنهانی از طرف پدر «گرتا»، به او امید و نقشه ای برای فرار می دهد: حفر یک تونل برای رسیدن به آزادی. «گرتا» مانند «آن فرانک»، کوچک اما قدرتمند است—یک قهرمان زن سرسخت که رویاهای بزرگی در سر دارد و در مواجهه با سختی ها و خطرات، به این راحتی ها تسلیم نمی شود.

اول از همه بگم جملات کوتاه اول هر فصل رو خیلی دوست داشتم، با دقت و ظرافت انتخاب شده بودن و با وجود کوتاهیشون بسیار پر معنا بودن. و یه جورایی باید بگم عاشق این کتاب شدم و یک‌روزه تمومش کردم احساسم بهش اینه که انگار خودم از بند رها شدم :)

در مورد کشیدن دیوار برلین و رابطه ی خانوادگیه. و گرتا که دست به کارهای شجاعانه ای می زنه. این کتاب اطلاعات عمومی رو زیاد می کنه و در مورد مفاهیمی مثل شهامت و عدالت و حق آزادیه انقدر جذابه نمی تونی زمین بزاریش اول هر فصل از (بیشتر) ضرب المثل های آلمانی آورده

خیلی جذاب بود😍😍😂😗💔 حتما بخونیدش❤💯

داستان درباره گرتا و خانواده پنج نفرش هست. و بعد ماجراهایی که بعد از کشیده شدن دیوار برلین و تقسیم شدن برلین به دو قسمت شرقی و غربی برای این دختر اتفاق می افته رو توضیح میده. اینکه گرتا تمام تلاششو می‌کنه تا خانوادش رو باز کنار هم قرار بده خیلی زیباست. تلاش و صبر برای ازادی،حسیه که من توی تک تک لحظه هایی که این کتاب رو می خواندم تجربه کردم. ترجمه قویه و متن هم روون هست.

عالی بود🙏🏻🙏🏻🌷🌷❤❤💕

من نسخه چاپی این کتاب رو دارم خوندم خیلی جذابه وقتی داشتم می خوندم نمیتونستم سرم رو از کتاب دربیارم پیشنهاد می کنم حتما بخونین😉

واااااااااوووو خیلییییی حس و حال باحالی دااشتتت !:) یه جا هایی از هیجان سکته کردم و جاهایی هم تصور ظلم و ستم مثل قهوه تلخ بود . مامور های تفنگ به دستی که بالای سرت قد علم کردن و اون حس زندانی بودن گلوم رو احاطه کرد . قلم نویسنده طوری بود که حتی میتونستم بوی خاک نمناک تونل رو و استرس همه ی لحظه ها رو حس کنم خیلی باحال بوود:)