بریده‌هایی از کتاب ترن هوایی کارآفرینی (خلاصه کتاب)

خاصیت رهبری یک تیم یا گروه این است که روی دیگران تاثیر می‌گذارد. موهبت رهبری برای یک شرکت و تیم کاری، فرصت بزرگی است که باید آن را با غرور بپذیرید. در ترن کارآفرینی همه به شما نگاه می‌کنند، زیرا آن‌ها رهبر خود را می‌بینند و الگوی خود قرار می‌دهند. پس با اقتدار در صندلی جلو بنشینید و آمادگی خود را فریاد بزنید.

همین حالا از جای خود بلند شوید و ایده‌های خود را اجرا کنید. هر چقدر شرایط برایتان سخت شد، تسلیم نشوید. بدانید که دیگران هم این شرایط را پشت سر گذاشته‌اند و چیزی که به دست آوردند، موفقیت، شادمانی و ثروت بود. همین حالا از جای خود بلند شوید و رویاهای خود را عملی کنید.

«دست هدیه دهنده گل همیشه معطر است.»

سندرمی به نام سندروم شیر وجود دارد. وقتی که رام کننده شیر در سیرک یک چهارپایه در مقابل شیر می‌گیرید، سلطان جنگل هر پایه چهارپایه را ۴ تا می‌بیند. اینگونه شیر می‌ترسد و حرکت خطرناک انجام نمی‌دهد. همه ما دچار سندروم شیر هستیم. وقتی که چندین کار مختلف را در مقابل خود می‌بینیم گیج می‌شویم و کاری انجام نمی‌دهیم. بنابراین بررسی کنید که اولویت‌های شما چه کارهایی هستند. همه کارها نباید اولویت باشند.

وقتی سوال می‌پرسید چگونه آن را پیدا کنم، نشان دهنده این است که نمی‌خواهید پیشرفت کنید

در عرصه بازار وقتی شما بتوانید محصول خود را بفروشید، موفق هستید. شاید همگی فکر کنیم که کیفیت محصول درصد زیادی از فروش را به خود اختصاص می‌دهد! اما اینطور نیست. در بازار کسی می‌تواند بیشترین محصول را بفروشد که می‌داند چطور مشتری‌های خاص خود را پیدا کند.

دیوانه‌ها، نوابغ هر جامعه‌ای هستند. آن‌ها تشنه امتحان و تست کردن هر چیز جدیدی هستند که افراد معمولی آن را غیرعادی و حتی غیرقابل باور می‌دانند. شاید دیوانه بودن کمی دردناک باشد اما ارزشش را دارد تا شما را به یک کارآفرین برتر تبدیل کند.

سرعت عمل هر کسی در شرکت، به سرعت عمل شما به عنوان یک رهبر بستگی دارد. اگر شما کُند عمل کنید، کارمندان هم همینگونه هستند و اگر سریع و مثبت باشید، آن‌ها هم سریع و مثبت هستند. بنابراین سرعت خود را تنظیم کنید.

به فکر یک پل ارتباطی باشید. به جای اینکه وقت و انرژی خود را صرف کنید و با افراد معروف حرف بزنید و پاسخ منفی بشوید، از پل ارتباطی استفاده کنید. پل ارتباطی یعنی اینکه شما خود را از طریق منبع معتبری به دیگران معرفی کنید. اینگونه شما به راحتی هر چیزی را که بخواهید می‌فروشید.

یک روز آلفرد نوبل از خواب بیدار شد و دید آگهی فوتش به اشتباه در روزنامه چاپ شده است. از او به عنوان عامل ویرانی و مرگ هزاران انسان یاد کردند. آلفرد نمرده بود، بلکه برادرش لادوینگ از دنیا رفته بود. این اشتباه تلنگری برای او شد تا مسیر زندگی خود را تغییر دهد و جایزه صلح نوبل را اختراع کند. او دست از طراحی سلاح‌های جنگ افروز برداشت و سعی کرد ثروتش را در راه بهتری خرج کند.