بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه‌های کنتربری | طاقچه
کتاب قصه‌های کنتربری اثر جفری چاسر

بریده‌هایی از کتاب قصه‌های کنتربری

نویسنده:جفری چاسر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۲ رأی
۴٫۶
(۱۲)
آنگاه روح از تنش پرواز کرد و تا دورها رفت. چون من هنوز تا آنجا نرفته‌ام نمی‌توانم بگویم تا کجا رفت.
Anahid
«آه ای مردم دمدمی مزاج و بی‌وفا که همواره بی‌تمیز و نااستوارید و مثل باد، سرگردان دور خودتان می‌چرید! از شایعات تازه و هرزه‌درایی دربارهٔ مسائلی که یک پول سیاه هم نمی‌ارزد لذت می‌برید ومثل طاووس رنگ عوض می‌کنید و داوری‌هایتان نادرست است و به عهد و پیمان‌تان امیدی نیست. چه نادان است کسی که به شما اعتماد کند.»
saeed_vadi
علما دربارهٔ صبر به ویژه اگر نزد مردان دیده شود زیاد گفته‌اند. هر چند آنان به صبر و ثبات زنان چندان بهایی نمی‌دهند اما به گمان من حتی یک مرد را نمی‌توان یافت که صبر و وفاداری‌اش به اندازهٔ نصف زنان باشد، مگر به تازگی چنین مردی ظهور کرده باشد.
saeed_vadi
بدیهی است آدمی که در بهار جوانی ضمن برخورداری از نام نیک می‌میرد، چون مایهٔ شرم و تأسف دوستان خود نشده است، مقام والایی دارد. پس دوستانش باید خوشحال باشند از این که در شرایطی او را از دست می‌دهند که نامش به ننگ آلوده نشده و اعمال نیکش در یادها باقی است. بهتر آن است که آدم وقتی بمیرد که نام نیکی از او یادگار بماند.
rain_88
«افسوس، نمی‌دانم چرا مردم از قسمت بخت و تقدیر الهی این همه گله می‌کنند حال آنکه از نعمت‌های بسیار بهره‌مندند. یکی سودای پول در سر دارد اما کسب پول مایهٔ قتل او می‌شود یا مصیبت بزرگ دیگری عایدش می‌کند. دیگری آرزو می‌کند از زندان خلاص شود اما به محض آزادی به دست یکی از اهل خانهٔ خود کشته می‌شود. رازهای نهفته بسیاری در این زمینه هست. ما واقعا نمی‌دانیم از خدا چه بخواهیم. گویی مست هستیم. آدم مست می‌داند که خانه‌ای دارد اما راه‌اش را گم کرده است و هر جاده‌ای پیش پایش لغزان است. رفتار ما نیز در جهان اینگونه است. سرسختانه برای رسیدن به سعادت می‌کوشیم لیکن به راه غلط می‌رویم.
rain_88
به قول یکی از استادان آکسفورد «هیچ یک از شاعران انگلیسی به اندازه او با خوانندگان خود محترمانه و مؤدبانه روبرو نشده‌اند.»
Anahid
آدم پیر باید زن جوان و زیبا بگیرد تا از طریق او صاحب فرزند و وارث شود و زندگی‌اش را غرق در شادی و صفا بگذراند و کاری کند مردان مجردی که در عشق ــ این هوا و هوس کودکانه ــ کامیاب نبوده‌اند، به حالش حسرت بخورند. جا دارد که مردان بی‌بند و بار گرفتار درد و رنج شوند، چرا که خانه بر آب می‌سازند و عشق‌هایشان از سر رنگ است و عاقبتی جز ننگ ندارد. این‌ها دلشان خوش است که مثل پرندگان یا بهائم آزاد زندگی می‌کنند، اما تنها مردی که به یوغ ازدواج گردن بگذارد می‌تواند زندگی سعادتمندانه و منظمی را دنبال کند و به برکت و شادی دست یابد. چون کیست که مانند همسر مطیع و گوش به فرمان باشد؟ چه کسی آنقدر وفادار است که در بیماری و سلامت همواره به فکر مراقبت از زوج خود باشد و در فراز و نشیب زندگی او را تنها نگذارد و از محبت کردن و خدمتگزاری به شوهرش تا دم مرگ خسته نشود؟
saeed_vadi
قاضی ستمگری بود که در دوران کارش، یک روز دو شهسوار با هم از خانه بیرون رفتند و چنانکه اقتضای سرنوشت بود یکی‌شان به خانه برگشت و دیگری نیامد. شهسواری را که به خانه برگشته بود نزد قاضی بردند و او گفت: "حتما تو رفیقت را کشته‌ای، پس به مرگ محکومت می‌کنم!» سپس شهسوار دیگری را صدا زد و دستور داد: «او را با خود ببر و بکش.» اما وقتی این دو به سوی قتلگاه می‌رفتند ناگهان شهسواری را که فکر می‌کردند مرده است دیدند. لذا دوباره نزد قاضی برگشتند و شهسواری که از جانب قاضی مأمور اجرای حکم اعدام بود گفت: «جناب قاضی، این مرد رفیقش را نکشته است. می‌بینید که او صحیح و سالم اینجاست.» قاضی گفت: «با تأیید الهی دستور می‌دهم هر سهٔ شما را بکشند!» سپس رو به شهسوار اول کرد و گفت: «چون تو را قبلاً به مرگ محکوم کردم باید بمیری. اما تو که شهسوار دومی باید کشته شوی چون باعث مرگ دوستت شده‌ای.» سپس به شهسوار سوم گفت: «تو هم چون از فرمانم سرپیچی کردی به مرگ محکوم می‌شوی.» به این ترتیب قاضی دستور داد هر سه نفر را بکشند.
saeed_vadi
از اینجا تا قفقاز اگر مشعلی را داخل اتاقی تاریک بگذارید و در آن اتاق را ببندید و بروید، مشعل چنان می‌درخشد که بیست هزار نفر می‌توانند نورش را ببینند. ماهیت و طبع مشعل این است که می‌سوزد تا خاموش شود. از این مثال به راحتی می‌توان دریافت که نجابت با ثروت رابطهٔ مستقیم ندارد
saeed_vadi
«آه‌ای خدایان بیرحمی که با قدرت جاوید خود بر این جهان حکم می‌رانید و قانون‌ها و فرمان‌های خود را بر سنگ می‌نویسید، آیا به نظر شما بین آدم با گوسفندی که در آغل زندگی می‌کند فرقی هست؟ چون آدم‌ها نیز مثل جانوران در این دنیا اسیرند و سلاخی می‌شوند و بلا و بدبختی بر سرشان می‌بارد. حال آنکه بیشتر اوقات هیچ تقصیری هم ندارند.»
rain_88

حجم

۴۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۹ صفحه

حجم

۴۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۹ صفحه

قیمت:
۹۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد