کتاب قصه های شیرین قدیمی

کتاب  «قصه های شیرین قدیمی» نوشتۀ نسرین امینی است و انتشارات امینی آن را منتشر کرده است. قصه‌های شیرین قدیمی، مجموعه از قصه‌های زیبا، پندآموز و دلنشین قدیمی است.

درباره کتاب قصه های شیرین قدیمی

قصه‌ها و حکایت‌های قدیمی فارسی، گنجینه‌ای از مفاهیم و آموزه‌های اخلاقی شیرین و جذاب است که مانند میراثی گران‌بها نسل به نسل انتقال‌یافته و در اختیار آیندگان قرار گرفته است. کودکان از طریق این قصه‌ها، قدرت درک و بیانشان تقویت می‌شود، خلاقیت در آن‌ها پرورش پیدا می‌کند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا کرده و شخصیت‌‌های قصه‌ها بر آن‌ها اثر می‌گذارد. قصه‌ها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان به صورت غیرمستقیم به آن‌ها آموزش می‌دهند. کتاب قصه‌های شیرین قدیمی شامل چندین داستان می‌شود. داستان‌هایی مانند خیاط حیله‌گر، زاهد زودباور، داروی شیر، عاقبت ظلم و وزیر زیرک و ... داستان‌های کتاب قصه‌های شیرین قدیمی از آثار ارزشمندی مانند بوستان، گلستان، مثنوی، شاهنامه، کلیله‌ودمنه و دیگر متون گذشته گرفته شده و به زبانی ساده، روان و کودکانه برای سنین کودک و نوجوان بازنویسی شده است. اغلب این قصه‌های قدیمی پندآموز است و کودکان را با متن‌های قدیمی، احوالات گذشتگان و تجربیاتشان آشنا کرده و نکات بسیار مهم و عمیقی را به آن‌ها منتقل می‌کند. در پایان هر داستان، نام کتابی که داستان از آن گرفته شده آمده است. این روش، فرصت بسیار خوبی برای کودکان و نوجوانان ایجاد می‌کند تا نام این کتاب‌های ارزشمند فارسی را به یاد بسپارند و در صورت ایجاد علاقه به سراغ کتاب اصلی بروند.

خواندن کتاب قصه های شیرین قدیمی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان و همچنین علاقه‌مندان به داستان‌ها و حکایت‌های قدیمی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قصه های شیرین قدیمی

«در سرزمین هند پادشاهی بود که ثروت و قدرت زیادی داشت. او شبی هفت بار، هفت خواب ترسناک دید که برای هر کدام، از خواب بیدار شد. چون از خواب آخری بیدار شد، از آن خواب‌ها ترسید و تمام شب آه و ناله کرد. صبح زود، خواب‌گزاران را به حضور خواند و تمامی آنچه دیده بود برای آن‌ها تعریف کرد. خواب‌گزاران وقتی شنیدند، گفتند: خواب ترسناکی است، اگر اجازه بدهید، ساعتی تفکر کنیم و به کتاب‌های تعبیر خواب مراجعه کرده و تعبیر آن را پیدا کنیم. پادشاه قبول کرد. آن‌ها در جای خلوتی نشستند و به یکدیگر گفتند: او دوازده هزار نفر از مردم ما را کشته است، امروز وقت انتقام است. در این کار عجله باید کرد تا فرصت از دست نرفته است. باید خواب او را چنان تعبیر کنیم و بترسانیم که هر چیزی بگوییم آن را رد نکند.»