دانلود و خرید کتاب گناه من چیست؟ نسرین قدیری (کافی)
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب گناه من چیست؟ اثر نسرین قدیری (کافی)

کتاب گناه من چیست؟

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گناه من چیست؟

کتاب گناه من چیست؟ نوشتهٔ نسرین قدیری (کافی) است و انتشارات ذهن آویز آن را منتشر کرده است. گناه من چیست؟ داستان زندگی زنی به نام مریم است که پس از دو بار ازدواج ناموفق، زیر فشار خانواده و جامعه، احساس شکست می‌کند.

درباره کتاب گناه من چیست؟

کتاب گناه من چیست داستان زندگی مریم است که خود اینگوه روایتش می‌کند: «سیزده ساله بودم که عاشق شدم. اولین عشقی که چهار ستون بدن جوان و بی‌تجربه‌ام را به لرزه درآورد. عشق آن چنان ناگهانی و بی‌محابا به سراغم آمد که برایم باورنکردنی و گناه‌آلود جلوه می‌کرد.

اکنون که سال‌های دور از آن زمان می‌گذرد، هنوز عطر و بوی آن عشق مشامم را می‌نوازد و خاطره آن شور و احساس قلبم را به تپش وامی‌دارد؛ من فرزند عشق بودم و از عشق زاده شدم. گویی تمام آنچه را که حاصل عشق پر شور و آتشین مادرم به پدرم بود و آنچه را که پدرم در سبدهای عشق و دوستی تقدیم مادرم کرده بود، نصیب من شده بود.

من اولین فرزند آنها بودم. من که رگ و ریشه جانم با زنجیرهای ضخیم و ناگسستنی عشق و مهر بافته شده بود. هنگامی که پدربزرگم، که پزشک سرشناسی در سیرجان بود، زندگی را بدرود گفت، پدرم هجده ساله بود. درآن زمان، برادر بزرگ‌ترش سرپرستی او را به عهده می‌گیرد. پدرم، که جوانی فعال و ماجراجو بود و از آنجا که عهد کرده بود شغل و حرفه مقدس پدرش را دنبال کند.» 

عشق اول مریم به شکست منجر می‌شود. دوباره عاشق می‌شود و باز هم شکست می‌خورد. آیا برای بار سوم می‌تواند طعم عشق واقعی را بچشد؟

خواندن کتاب گناه من چیست؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گناه من چیست؟

«تابستان بعد که به تهران رفتیم، علی مرا مطمئن ساخت که این بار حتمآ به دیدارم می‌آید. طبق نقشه‌ای که از قبل ریخته شده بود و من روحم از آن خبر نداشت، قرار شد که یک روز به خانه دختر عموی مادرم، خانم فخرالزمان، برویم. غافل از اینکه آن روز قرار بود مردی که بیشتر همسن و سال مادرم بود تا خود من، به آنجا بیاید و مرا ببیند. در ضمن در آن سفر، سیدکاظم هم به خانه پدربزرگم آمده بود تا در غیاب پدرم به کارها و نیازهای مادرم رسیدگی کند، و نیز کمکی برای پدربزرگم باشد.

هنگامی که به خانه فخرالزمان رسیدیم، جلوی خانه آنها ماشین بسیار بزرگ و گران‌قیمتی پارک شده بود. مادرم به مجرد دیدن آن، با خوشحالی رو به پدرم کرد و گفت: «اِوا، نگاه کن ماشین جناب سرهنگ! اون زودتر از ما خودش‌رو رسونده.» و نیز لبخند معنی داری بر لبهایش نشست که من متوجه شدم، اما هنوز نمی‌دانستم که علت آن چیست.

وقتی وارد شدیم، فخرالزمان با محبت و مهری که تا آن زمان از او ندیده بودم، به سویم آمد و صورتم را بوسید. بالای اتاق پذیرایی مردی سی و چند ساله که لباس ارتشی آن زمان را بر تن داشت، نشسته بود. به مجرد دیدن ما بلند شد، دست مادرم را بوسید و با پدرم گرم و صمیمانه دست داد. نگاه خریدارانه‌ای به سرتاپای من انداخت و آثار شادی و رضایت در صورتش نقش بست. بلافاصله موضوع دستگیرم شد. اخمهایم در هم رفت و با قیافه‌ای عبوس به روی مبلی که در دیدرس او قرار نداشت، نشستم.

او را جناب سرهنگ خطاب می‌کردند. فخرالزمان او را سرهنگ مزینی معرفی کرده بود. سرهنگ به بهانه‌های مختلف به جلو خم می‌شد و به سمت چپ خود که من در آنجا قرار داشتم نگاه می‌کرد و مرا می‌پایید. از پررویی و وقاحت او لجم گرفته بود. او حتی ملاحظه پدر مرا هم نمی‌کرد. البته در آن جلسه هیچ حرفی به عنوان خواستگاری مطرح نشد. سرهنگ این طور وانمود کرد که به طور اتفاقی رد می‌شده و ناگهان دلش خواسته سری به خانم فخرالزمان و شوهرش بزند.

بعدها فهمیدم که همسر اول جناب سرهنگ فوت شده و او پسری نه ساله دارد، اما هیچ کدام از اینها مانع نشد که خواستگاری او را رد کنند.

هنوز یک هفته نگذشته بود که سرو کله سرهنگ به عنوان خواستگار بنده، در خانه پدربزرگم پیدا شد. خانه‌ای که سال قبل پدرم خریده بود، همان‌طور انتظار ما را می‌کشید و پدرم هنوز فرصت نکرده بود، به قول معروف دستی به سر و روی آن بکشد. بنابراین جناب سرهنگ برای خواستگاری به خانه پدربزرگم آمد و با استقبال زیادی روبه‌رو شد. استقبالی که از سوی همگان به چشم می‌خورد، به غیر از من. اما گویی من زیاد مهم نبودم و مادرم مطمئن بود می‌تواند به هر صورت شده مرا راضی کند.»

نظرات کاربران

کاربر 7269648
۱۴۰۲/۰۹/۰۱

این کتاب بسیار مزخرفه وقتتونو و پولتونو طلف نکنین. تمام داستان در مورد زنی هست که همه مردا تا میبیننش عاشق و شیفته اش میشن و میخوان باهاش ازدواج کنن.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۱ صفحه

حجم

۲۶۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۱ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۲۰%
تومان