دانلود و خرید کتاب صخور امید کوره چی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صخور اثر امید کوره چی

کتاب صخور

نویسنده:امید کوره چی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صخور

کتاب صخور به‌قلم امید کوره چی را انتشارات میرانا منتشر کرده است. این کتاب شرح ماجرای مردی است که در آرزوی رسیدن به قدرتی ماورایی مجبور به مبارزه با اجنه می‌شود و چالش‌های و سختی‌های زیادی را به دوش می‌کشد.

درباره کتاب صخور

کتاب صخور جلد سوم از مجموعهٔ کتاب هفت جن است و در‌واقع دنباله‌ای بر رمان‌های هفت جن و لوثیا است که در آن نیروهای خیر و شر در حال مبارزه با یکدیگر هستند و پای این مبارزه به زندگی امروز انسان نیز کشیده می‌شود. انسان‌های امروزی در این کتاب درگیر مبارزه در جهان دیگری هستند و گاهی آسیب می‌بینند یا خودشان در این درگیری نقشی عمده ایفا می‌کنند. نویسنده در این اثر که در گونهٔ ادبیات فانتزی با مضامین دینی رده‌بندی می‌شود کوشیده اثری بومی و ایرانی خلق کند. داستان اصلی این کتاب درباره مردی است که برای به دست‌آوردن قدرت ماورایی به سراغ درویشی می‌رود تا علوم غریبه و چگونگی ارتباط با اجنه را بیاموزد اما در این میان اتفاقاتی می‌افتد که شخصیت اصلی داستان را مجبور می‌کند دست به کارهایی عجیب بزند که یکی از آن‌ها مبارزه با اجنه است. داستان این کتاب جذابیت خود را از مبارزه شخصیت اصلی داستان با انواع اجنه و موجودات ماورایی دیگر می‌گیرد. حرف‌های که امید کوره‌چی در قالب داستان‌های این مجموعه می‌زند گرچه از جنس ماورایی هستند اما بازهم در تاثیرگذاری بر مخاطب و ایجاد وحشت و ترس در وی موفق می‌شود. داستان‌های این کتاب و دیگر آثار این مجموعه به باور نویسنده ریشه در واقعیت‌های عالمی پوشیده از نظر دارد.

خواندن کتاب صخور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی با درون‌مایه‌های از مضماین دینی و عرفانی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

درباره امید کوره‌ چی

امید کوره‌چی، نویسنده و شاعر ایرانی در سال ۱۳۶۱ در تهران متولد شد و در رشتۀ علوم قرآنی و حدیث تحصیل کرد. آثار متعددی از این نویسندۀ خلاق منتشر شده است. از میان آثار او، علاوه بر مجموعۀ ۷ جن، می‌توان به «مهمیرا»، «عشق در برابر عشق»، «اپرای مردگان»، «ماتروشکا»، مجموعۀ کمیک استریپ و مجموعه داستان کوتاه زندگی اشاره کرد. او همچنین ۲۳ مجموعه شعر و چند نمایشنامه هم به رشتۀ تحریر درآورده است. امید کوره‌چی جوایز ادبی زیادی هم دریافت کرده است؛ او رتبۀ نخست رمان در کشور در جشنواره ملی گام اول برای «رمان مهمیرا» را دریافت کرد، همچنین «عشق در برابر عشق» برگزیدۀ رمان در کشور در جشنواره ملی هنرمندان شد و رمانش «ماتروشکا» در جشنوارۀ بین‌المللی لیراو رتبۀ دوم را به دست آورد.

بخشی از کتاب صخور

«ایستادم روبه‌روی آیینهٔ قدی. خیره شدم به تصویر خودم در آن سوی آیینه و او را صدا کردم:

.... میم ... ميم ... ميم ... مرجل

تصویر میان آیینه موجی برداشت و لرزید و ناگهان یک زن درون آیینه ظاهر شد آن هم درست کنار تصویر من. زنی که موهای بلندش مثل آبشار سیاه شب روی صبح اندامش ریخته بود و من با ترس گفتم : مرجل ... كمكم كن! مرجل با سر انگشتان بلندش موهایش را از صورت کنار زد و من به محض دیدن روشنای چهره‌اش غم همه عالم از دلم بیرون رفت که مرجل دستش را به نوازش روی تصویر صورت من درون آیینه کشید و ناگهان حسی عجیب، مثل پیوستن به تمام هستی میان مویرگ‌های جانم دوید و من در این سوی آیینه بی‌تاب او شدم که مرجل لب‌های سرخش را از هم باز کرد و با کلامی که جان داشت و زنده بود، به من درون آیینه گفت: من اینجام ... کنارتم... چرا داری می‌لرزی؟ صاف صدایش نور امید به قلبم ریخت و من به یک باره خود را یافتم خیره شدم به چشم‌هایش که مثل افق بی‌انتها بود و ناگهان چون یک هزار تو در خودم تکرار شدم گویی دو آیینه روبه‌روی هم قرار بگیرد و تصویرهای میانشان تا ابدیت در هم تکرار شوند من هم این‌گونه در چشم‌های مرجل مکرر شدم و یک لحظه دلم خواست همهٔ وجودم فدا شود تا او را داشته باشم دلم می‌خواست تن او را لمس کنم و بعد دست گذاشتم بر سطح آیینه اما تصویر منی که درون آیینه بود دستش را بلند نکرد گویی فقط یکی از ما می‌توانست «من» باشد و آن دیگری تنها یک سایه بود و ای کاش که من حقیقی درون آیینه می‌بود کسی که کنار مرجل قد افراشته و می‌توانست او را داشته باشد که به یک‌باره شوق خواستن رعش شد به جانم و اشتیاق به آغوش کشیدنش چنان وجودم را فرا گرفت که من دیگر خودم نبودم من درون آیینه دست به موهای سیاه مرجل کشید اما منی که بیرون آیینه ایستاده بود دستش را بلند نکرد و مشتش را بیشتر به هم فشرد که مرجل یک لحظه از درون آیینه خیره شد به من بیرونی همان منی که هنوز مشتش را در هم می‌فشرد و بعد با تعجب به من بیرون آیینه گفت : چی توی دستته؟ چی رو داری این طور توی مشتت فشار می‌دی؟ حرفی برای گفتن نبود که می‌دانستم اگر اشتباهم را بفهمد برای همیشه خواهد رفت نه... نمی‌خواستم او را از دست بدهم، فقط سر پایین انداختم و به مشتم خیره شدم از هر اسم بود یا عشق نمی‌دانم اما بدنم لرزید و بعد آهسته زیر لب گفتم : آه اشتباه کردم ... کمکم کن!» 

نظرات کاربران

shamotiyath
۱۴۰۳/۰۲/۲۸

عالیترین

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان