برای مادرم کنکور چیزی بود شبیه جذام. هیچکس نباید به یک کنکوری نزدیک میشد و مریض را باید تا زمان امتحان توی اتاق قرنطینه میکردند.
Melika_SA
توی شهرِ کوچکِ ما، رفتن پیش مشاور و روانشناس مرسوم نبود و ارزش هم نداشت آنهمه پول بیزبان را بدهی که آخرش همهٔ تقصیرها را بیندازند گردن پدر و مادر.
آلیس در سرزمین نجایب
تویی که خوانندهٔ حرفهای هستی نباید فریبِ این سیاهبازیها را بخوری. سریع از قسمت مقدمه رد شو و برو سراغ یکی از داستانها.
Marta
انگار وقتی شبیه همه میشوی، دیده نمیشوی و دیگر مهم نیست برای این شبیه شدن چهقدر تلاش کردهای.
Motahareh.S
«برای اینکه بتونی بقیه رو پاره کنی اول باید از خودت شروع کنی…»
جوجو
آدم میتواند به چندشآورترین چیزها هم عادت کند، پس لازم است عادتهایش را مرور کند.
.ً..
صندلیِ فایبرگلاس را جلو کشید و نشست روبهروم. «خب حالا بگو چه مرگته؟»
odette
دنبال جای خلوتی میگشتم که بزنم زیر گریه
odette
خانواده فقط بهشان آب و کود داده بود که قد بکشند، مدرسه هم مغزشان را با کاه و یونجهٔ تِست و فرمول پُر کرده بود.
odette
هر وقت داستان یا رمانی خواندی که مقدمه دارد، بدان نویسنده نتوانسته داستانِ خوبی بنویسد و تلاش میکند با آوردنِ توضیحاتی در مقدمه، اثر معمولیاش را شاهکار جا بزند.
{Yasaman}